بهسابهسا، تا این لحظه: 14 سال و 16 روز سن داره

بهساعشق مامان و بابا

اول دنيا

1390/10/11 9:42
نویسنده : مامان سعيده
362 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم اول دنياست بخند

دخترم زندگي اينجاست بخند

دست خطي كه مرا عاشق كرد

            شوخي كاغذي ماست بخند           

                        دخترم خام نشي گريه كنيniniweblog.com

كل دنيا يه سراب است بخند

آن خدايي كه بزرگش خواندي

بخدا مثل تو زيباست بخند

                                                                                        

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله مهناز
7 دی 90 16:44
مادری پیر و پریشان احوال / عمر او بود فزون از پنجاه زن بی شوهر از حاصل عمر / یک پسر داشت شرور و خودخواه روز و شب در پی اوباشی خویش / بی خبر از شرفق و عزت و جاه دیده بود او ببر مادر پیر / یک گره بسته زر گاه به گاه شبی آمد که ستاند آن زر / بکند صرف عمل های تباه مادر از دادن زر کرد ابا / گفت رو رو که گناه است گناه این ذخیره است مرا ای فرزند / بهر دادمادیت ان شاء الله حمله آورد پسر تا گیرد / آن گره بسته زر خواه نخواه مادر از جور پسر شیون کرد / بود از چاره چو دستش کوتاه پسر افشرد گلوی مادر / سخت چندان که رخش گشت سیاه نیمه جان پیکر مادر بگرفت / بر سر دوش بیفتاده به راه برد و در چاه عمیقی افکند / کز جنایت نشود کس آگاه شد سرازیر پس از واقعه او / تا نماید به ته چاه نگاه از ته چاه به گوشش آمد / ناله زار و حزینی ناگاه آخرین گفته مادر این بود: / آه فرزند نیفتی در چاه