بدون عنوان
عزيزم الان چند روزه كه فرصت نميشه برات بنويسم چون مامان سركاره و كلي كار عقب افتاده داره وقتي هم كه ميام خونه تو ميچسبي به من و نمي ذاري هيچ كار ديگه اي بكنم و دائم با اون زبون شيرينت مي گي مامان منو ببل كن(يعني بغل كن). عزيز دلم با اينكه فقط يك سال و نيمت ولي خيلي خوب شيرين زبوني مي كني و كلي شعر بلدي كه كامل خودت مي خوني مثل يه روز يه بچه موشه و آهويي دارم خوشگله و پيشي پيشي ملوسم و كلي شعراي ديگه.تازه عروسكت رو هم ميخوابوني براش لالايي مي خوني .خلاصه كه كلي سرمونو گرم كردي با شيرين زبونيات عزيزم.بوس بوس
اينجا بهسا يك سال و سه ماهش و با ماماني و بابايي اش رفته پارك
بهسا در حال بازي در اتاقش
اينجا هم بهسا خانم در لابي خونه عموشاهرخ لم داده
دخترم با لباسهاي كيتي سفيدش تازه از حموم اومده بيرون و منتظره كا مامان موهاشو سشوار بكشه
عزيزم قربون اون نشستنت برم كه هميشه از كوچيكيات عادت داشتي تا مي نشستي سريع اينطوري پاهاتو روي هم مي انداختي
بازهم بهسا جونم در حالت تمركز دراز كشيده روي زمين و هيچ كس هم جرات نداره از اين حالت درت بياره چون اگر تمركزتو بهم بزنيم ديگه هيچي.....